یک صبح پاییزی، زنگ اول مدرسه هنوز به صدا درنیامده بود که علی، دانشآموز کلاس چهارم، با دفتر تکالیف جا ماندهاش در دست، وارد حیاط شد. نگاهش کمی نگران بود، اما معلمش به جای اخم، با لبخند پرسید: «به نظرت امروز چطور میتوانی این را جبران کنی؟» همان پرسش کوتاه، بذر مسئولیتپذیری را در دل علی کاشت؛ بذری که با گذر سالها، در رفتار و نگرش او ریشه دواند.
فکر نمیکنم مربی یا والدی باشد که اهمیت مسئولیتپذیری را در موفقیت کودکان ونوجوانان نشناسد و به این دغدغه فکر نکرده باشد. در این مقاله، آکادمی علوم و تحقیقات بنیاد سلاله قصد دارد با تکیه بر یافتههای علمی و تجربههای میدانی، نقش خانواده و مدرسه را در پرورش مسئولیتپذیری کودکان بررسی کند و راهکارهای عملی برای والدین و مربیان ارائه دهد.
مسئولیتپذیری در کودکان، مفهومی فراتر از انجام تکالیف یا مرتب کردن اتاق است. تجربههای واقعی مسئولیت، چه در فضای امن خانواده و چه در مدرسهای ساختارمند، ستونهای شخصیت مستقل، خلاق و تابآور را شکل میدهد. مسئولیتپذیری مهارتی است که به کودک و نوجوان کمک می کند تا پیامدهای رفتاریاش را ببیند و بپذیرد. در تعریفی دیگر از مسئولیتپذیری بر این امر تاکید میشود که کودک خود را مسئول ارضای نیازهای خود و پیامد رفتارهایش بداند.
با این حال، بسیاری از کودکان، حتی اگر از وظایفشان آگاه باشند، مهارت پذیرش پیامدهای رفتار را بهدرستی نیاموختهاند. در برخی خانوادهها مسئولیتپذیری به اجرای بیچونوچرای دستور والدین تقلیل مییابد و در بعضی مدارس تأکید صرف بر نمره، فرصت تجربه مسئولیت واقعی را محدود میکند. این شکاف میتواند به ضعف خودانضباطی و وابستگی بیش از حد به حمایت بیرونی منجر شود؛ بنابراین لازم است نقش خانواده و مدرسه بازطراحی شود تا مسئولیتپذیری بخشی پایدار از هویت کودک گردد.
مسئولیتپذیری کودکان در مدرسه؛ از نظریه تا عمل
پژوهشهای روانشناسی و علوم تربیتی سه محور کلیدی را برای پرورش مسئولیتپذیری نشان میدهند:
- خودمختاری و انگیزه درونی: براساس نظریه خودمختاری (Ryan & Deci)، وقتی نیازهای خودمختاری، شایستگی و ارتباط ارضا میشود، انگیزه درونی شکل میگیرد و کودک مسئولیت را از درون میپذیرد. ایجاد فرصت انتخاب و ارائه بازخورد سازنده در خانه و مدرسه این فرآیند را تقویت میکند.
- یادگیری مشاهدهای و الگوپذیری: مطابق نظریه یادگیری اجتماعی (Bandura)، کودکان از طریق مشاهده رفتار والدین و معلمان، نگرشها و عملکردهای مسئولانه را میآموزند؛ بنابراین رفتار بزرگسالان در عمل، پیام آموزشی قدرتمندتری از گفتار صرف دارد.
- برنامههای تجربهمحور: پروژهها و نقشهای واقعی در مدرسه — مانند مدیریت بخشی از کتابخانه، برنامهریزی رویداد یا هماهنگی گروههای کاری — حس مالکیت و پاسخگویی را تقویت میکند و مسئولیتپذیری را پایدار میسازد.
راهکارهای تقویت مسئولیتپذیری فرزندان در خانواده
تعیین مسئولیتهای متناسب با سن کودک
در خانه فهرستی از کارهای روزمره متناسب با سن و توان کودک تهیه کنید (مثلاً جمعکردن اسباببازی، آب دادن گیاه، کمک در چیدن میز). در مدرسه و مهدکودک نیز نقشهای چرخشی مثل «مسئول کتابها» یا «هماهنگکننده گروه» را تعریف کنید تا کودک تدریجاً تجربه و توانمندی کسب کند در نظر داشته باشید که کودک ممکن است برای اجرای این مسئولیت ها نیاز به یادآوری بزرگترها داشته باشد. لذا میتوانید از سرنخهای تصویری برای یادآوری کارهایی که به عهده آنها گذاشتهاید استفاده کنید.
بازخورد توصیفی بهجای پاداش یا تنبیه صرف
بهجای تکیه بر تشویقهای کلی مثل «آفرین»، دقیقاً توضیح دهید کودک چه کاری انجام داده و چرا آن رفتار ارزشمند است («دیدم کیفات را مرتب کردی؛ این یعنی خودت حواست به کارهایی که باید انجام بدهی است»). این نوع بازخورد درک رابطه اقدام—پیامد را تقویت و انگیزه درونی را بالا میبرد. علاوه بر این احساس کفایت و توانمندی را در کودک ارتقا می دهد. همانطور که پیش از این هم بارها تکرار کردهایم مراقب هستیم در توصیف رفتار برچسب کلی به شخصیت کودک نمیزنیم و صرفا رفتار را توصیف میکنیم.
اجازه تجربه پیامدهای طبیعی رفتار
وقتی کودک مسئولیتش را انجام نمیدهد، به او فرصت دهید پیامد طبیعی را تجربه کند (مثلاً توضیح دادن نقص کار به معلم یا داشتن زمان کمتر برای بازی). این مواجهه، پایهی یادگیری مسئولیتپذیری است. بدیهی است که هیچ مادر یا پدر دلسوزی دوست ندارد کودکش در مواجهه با پیامدها احساسات ناخوشایند را تجربه کند. اما این تجربه میتواند فرصت یادگیری زیادی برای کودک به ارمغان آورد. پس بهتر است ضمن همدلی با هیجانات دردناک به او فرصت دهیم خودش با عواقب کارش مواجه شود و مثلا مجبور شود پاسخ قانعکنندهای برای مربیاش (وقتی تکالیفش را انجام نداده است) داشته باشد.
الگو بودن بزرگسالان در پایبندی به تعهدات
والدین و معلمان باید در عمل پایبندی به قول و انجام تعهدات را نشان دهند؛ کودکان رفتار بزرگسالان را مشاهده و تقلید میکنند، بنابراین الگوهای عملی از اهمیت بالایی برخوردارند. اگر والدین و مربیان به تعهدات خود در مقابل قولهایی که به فرزندانشان دادهاند پایبند نباشند کودک هم این امر مهم را یاد نمی گیرد و فکر میکند می تواند همیشه عذر و بهانه ای پیدا کند.
مشارکت دادن کودک در تصمیمگیریهای کوچک
دادن حق انتخابهای واقعی (مثلاً ترتیب انجام کارها یا انتخاب موضوع پروژه) احساس مالکیت و پاسخگویی را افزایش میدهد و کودکان را در فرایند یادگیری مسئولیت شریک میکند. همچنین این فرصت را به کودک می دهد که به طور واقعی با پیامدهای رفتاریاش مواجه شود و حتی اگر مشکلی پیش آمد بتواند برای حل آن راهی پیشنهاد دهد.
نمونه کاربردی — پروژه “نگهبانان حیاط مدرسه”
در یک مدرسه ابتدایی، گروهی از دانشآموزان داوطلبانه وظیفه نگهداری از حیاط مدرسه را بر عهده گرفتند: نظارت بر تمیزی، ثبت مشکلات، پیشنهاد راهکارهای بهبود و ارائه گزارش دورهای به مدیر. پس از سه ماه اجرا گزارش شد:
- مشارکت داوطلبانه دانشآموزان افزایش یافت.
- میزان انداختن زباله در محیط مدرسه کاهش پیدا کرد.
- حس مالکیت مشترک نسبت به فضای مدرسه تقویت شد.
این تجربه نشان داد که مسئولیتهای معنادار و مستمر، همراه با اعتماد و بازخورد واقعی از سوی معلم و حمایت خانواده، میتواند انگیزه درونی و مهارتهای اجتماعی دانشآموزان را تقویت کند.
سن مسئولیتپذیری در کودکان
پایهگذاری مسئولیتپذیری را میتوان از سالهای اولیه رشد آغاز کرد. تقسیمبندی پیشنهادی متناسب با رشد کودک:
- ۳–۵ سال: وظایف ساده مثل مرتبکردن اسباببازیها یا کمک در چیدن میز؛
- ۶–۹ سال: مسئولیتهایی مانند آمادهکردن کیف مدرسه، مراقبت از یک گیاه؛
- ۱۰ سال به بالا: وظایف پیچیدهتر مانند مدیریت پول توجیبی، نقشهای سازمانی در پروژههای گروهی.
حرکت های تدریجی و سازگار با رشد کودک باعث میشود مسئولیتها قابلفهم و قابلتحمل باشند و مهارتها بهصورت پایدار شکل بگیرند.
باید در نظر داشت کودک تا زمانی که این مهارت را تمرین نکند نمی تواند به آن دست یابد. لذا دادن اطلاعات صرف به کودک کافی نیست و والدین و مربیان باید فضای کافی برای تجربه در اختیار ایشان قرار دهند.
پرورش مسئولیتپذیری کودکان یک سرمایهگذاری بلندمدت است. کودکی که امروز یک وظیفه کوچک را با دقت و تعهد انجام میدهد، فردایی خواهد ساخت که مسئولیتهای بزرگتر را نیز با همان پایبندی میپذیرد و به انجام میرساند. خانوادهها و مدارس، با فراهمکردن فرصتهای تجربه، بازخورد سازنده و الگوسازی مؤثر، میتوانند این مهارت حیاتی را در نسل آینده نهادینه کنند.
منابع
Ryan, R. M., & Deci, E. L. (2020). Intrinsic and extrinsic motivation from a self‐determination theory perspective: Definitions, theory, practices, and future directions. Contemporary Educational Psychology, 61, 101830. https://doi.org/10.1016/j.cedpsych.2020.101830
Schunk, D. H., & DiBenedetto, M. K. (2020). Motivation and social-emotional learning: Theory, research, and practice. Contemporary Educational Psychology, 60, 101823. https://doi.org/10.1016/j.cedpsych.2019.101823
Smith, L., Leonard, P., & Hill, M. (2020). Social responsibility education in schools: A systematic review. Educational Research Review, 29, 100334. https://doi.org/10.1016/j.edurev.2020.100334
Kohn, A. (2015). The myth of the spoiled child: Challenging the conventional wisdom about children and parenting. Da Capo Lifelong Books.
Juul, J. (2009). Your competent child: Toward new basic values for the family. Farrar, Straus and Giroux.
Tough, P. (2013). How children succeed: Grit, curiosity, and the hidden power of character. Houghton Mifflin Harcourt.