چگونه به کودک در شناخت احساسات و تقویت هوش هیجانی کمک کنیم؟

جدول محتوا

نکته پیش از مطالعه : بعضی از رویکردهای روانشناسی تفاوت‌های ظریفی بین هیجان و احساس قایل هستند. اما با توجه به هدف این مقاله نیاز نیست این تمایز را قایل شویم. در واقع در عمل -در این مقاله- این تفاوت را نادیده گرفته‌ایم و گاه از این دو واژه به جای یکدیگر استفاده کرده‌ایم.

مقدمه

شناخت و تنظیم هیجانات یکی از بنیادی‌ترین مهارت‌های زندگی برای کودکان است. آموزش احساسات به کودک و تقویت هوش هیجانی او، نقش مهمی در روابط اجتماعی، یادگیری و سلامت روان دارد. درک هیجانات خود و دیگران مقدمه‌ای بر رشد مهارت‌های اجتماعی نظیر تنظیم هیجان، تصمیم‌گیری مسئولانه و مدیریت رفتار است. والدین، مربیان و مدیران آموزشی نقش مهمی در آموزش این مهارت به کودکان دارند. هدف این مقاله که توسط آکادمی علوم وتحقیقات کودک بنیاد سلاله تدوین شده  ارائه راهکارهای کاربردی برای کمک به کودکان برای شناخت و تنظیم بهتر هیجانات و در نتیجه تعامل موثرتر با دیگران است.

اهمیت شناخت هیجانات در دوران کودکی

تحقیقات حیطه روان‌شناسی رشد نشان می‌دهد که توانایی شناسایی، نام‌گذاری و تنظیم هیجان در کودکان تاثیر مستقیمی بر عملکرد تحصیلی، کیفیت روابط اجتماعی و سلامت روان آنها دارد (Denham et al. 2012). کودکانی که توانایی شناخت هیجانات و دیگران را دارند، بهتر می‌توانند در موقعیت‌های دشوار اجتماعی واکنش مناسب نشان دهند و کمتر اقدام به رفتارهای پرخاشگرانه یا منفعلانه نمایند. در ایجاد عزت نفس سالم و دستیابی به خودآگاهی هیجانی نیز این مهارت نقش موثری دارد.

راهکارهای آموزش احساسات و تنظیم هیجان در کودکان

نامگذاری هیجان‌ها

بسیاری از کودکان با اینکه ممکن است هیجان‌های مختلفی را تجربه کنند اما الزاما نمی‌توانند نام مناسبی برای آن بگذارند و آن را به شیوه‌ای درست ابراز کنند. دایره واژگانی کودکان محدود است. اگر به آنها اسم هیجانات منطبق با احساساتی را که ادراک می‌کنند بیاموزیم می توانیم به آنها کمک کنیم تا احساسات خود را دقیق‌تر بیان کنند. از طریق داستان، تابلو ابراز هیجان و کارت‌های بازی می‌توانیم واژگانی مثل غمگین، ناامید، خجالت‌زده، هیجان‌زده و متعجب را به آنها بیاموزیم. از طرفی دانیل سیگل در کتاب کودک کامل مغز از این تکنیک، که با نام اسم‌گذاری هیجان‌ها از آن یاد می‌کند، ‌به عنوان یکی از بهترین راه‌ها برای رام‌کردن و تنظیم هیجان‌های بزرگ یاد می‌کند. نویسنده در این کتاب مطرح می‌کند که نامگذاری هیجان باعث می‌شود بخش وابسته به کلام در مغز فعال شود. فعال شدن این بخش سبب می‌شود کودک کمتر اقدام به واکنش‌های هیجانی نماید و خردمندانه‌تر رفتار کند.

کتاب‌ها و داستان‌های تصویری

داستان‌ها ابزارهایی عالی برای آموزش غیرمستقیم شناخت و تنظیم هیجان هستند. بررسی شخصیت‌ها، واکنش‌های هیجانی و گفت‌وگو درباره آن‌ها به رشد همدلی و درک هیجانی خود و طرف مقابل کمک می‌کند. داستان‌ها همچنین به کودک کمک می‌کنند تا خود را جای شخصیت داستان بگذارند و تصمیم‌های جدید و خلاقانه‌تری بگیرند تا در موقعیت‌های پیش‌آمده بهترین و موثرترین رفتار را انتخاب کنند.

الگوسازی

کودکان بیش از آنکه از گفته‌های ما رفتار درست را بیاموزند، از رفتارهایمان یاد می‌گیرند. وقتی کودک می‌بیند مربی یا والد هیجانات خود را به خوبی می‌شناسد و می‌تواند تنظیم کند،‌ کودک نیز این رفتار را می‌آموزد و با پیامدهای مثبت و سازنده آن مواجه می‌شود.

هنر به عنوان فضایی برای ابراز هیجان

نقاشی، نمایش، عروسک‌بازی و… از جمله روش‌هایی است که کودک ضمن اجرای آن فرصت دارد بدون نیاز به کلمات، هیجانات خود را ابراز نماید. استفاده از این ابزارها در خانه، فضاهای آموزشی و حتی اتاق بازی‌درمانی قابل اجرا هستند.

استفاده از ابزارهای فضای مجازی با محتوای تنظیم هیجان

برخی اپلیکیشن‌ها و ویدیوهای آموزشی محتواهایی را در ارتباط با تنظیم هیجان در اختیار کودکان قرار می‌دهد. هرچند به شدت بر محدودیت از این ابزارها توصیه می‌شود، اما باید در نظر داشت که مربیان و والدین ممکن است بخواهند به شکل بسیار محدود از این ابزارها بهره ببرند.

بازتاب دادن هیجان

یکی از مراحل همدلی و نیز یکی از راهکارهای آموزش تنظیم هیجان به کودکان بازتاب دادن احساس و هیجان آنها در قالب کلمات است. این کار سبب می‌شود کودک به تدریج نام هیجانات مختلف را هم بیاموزد و بتواند در زمان لزوم آن‌ها را نام‌گذاری کند. برای مثال وقتی کودک درگیر هیجان خشم شده است می‌توانیم به او بگوییم: «به نظر می‌رسد وقتی دوستت اسباب‌بازی‌ات را برداشت عصبانی شدی». توجه داشته باشیم که این جمله را به صورت خبری -و نه سوالی- مطرح کنیم.

 

نقش محیط آموزشی و مربیان در آموزش و تقویت هوش هیجانی

ادغام برنامه‌های آموزش هوش اجتماعی-هیجانی در برنامه درسی می‌تواند تا حدود زیادی منجر به ایجاد فضای روانی سالم برای کودکان شود. این برنامه‌ها شامل تمرین مهارت‌هایی چون خودآگاهی، همدلی، تنظیم هیجان، مهارت‌های بین‌فردی و تصمیم‌گیری است. مربیان می‌توانند با ایجاد روابط حمایتی، تقویت مهارت‌های همدلانه و مدیریت مناسب کلاس، زمینه را برای یادگیری این مهارت‌ها تقویت کنند.

مقایسه با سایر رویکردهای تربیتی

رویکرد آموزش هیجانی در مقایسه با رویکردهای سنتی رفتارگرایانه یا شناختی، تاکید بیشتری بر ارتباط هیجانی با رشد کل‌نگر کودک دارد. در این رویکرد به جای سرکوب یا نادیده گرفتن هیجانات آنها را می‌پذیریم، نامگذاری و تنظیم می‌کنیم. مطالعات نشان می‌دهد این روش در مقایسه با شیوه‌های دیگر سبب آموزش هیجانی عمیق‌تر و ایجاد تغییرات درونی پایدارتر می‌شود. از دیگر سو باید در نظر داشت چالش‌هایی مانند کمبود مربی، نگرش سنتی والدین، زمان‌بر بودن فرایند و عدم وجود منابع مناسب ببرای آموزش از جمله موانع اجرایی شدن و گسترش این رویکرد است.

نتیجه‌گیری

کمک به کودکان برای شناخت و تنظیم هیجاناتشان فرایندی مستمر، حساس و ارزشمند است. این فرایند مستلزم آگاهی و به‌کارگیری منابع فرهنگی، فناوری‌های نوین و روابط انسانی حمایت‌گر است. هر چه این تعالیم زودتر شروع شود نتایج بیشتر و بهتری در پی خواهد بود. تربیت نسلی اگاه به هیجانات گامی اساسی برای ساختن جامعه‌ای همدل، تاب‌آور و اخلاق‌مدار است.

 

منابع:
– Denham, S. A., Bassett, H. H., & Wyatt, T. (2012). The socialization of emotional competence.
– Zhou, X., Bao, Z., & Clegg, T. (2024). eaSEL: Promoting Social-Emotional Learning and Parent–Child Interaction…
– CASEL (2023), What is SEL? https://casel.org/what-is-sel
– Elias, M. J., Zins, J. E., & Weissberg, R. P. (2023). Social and emotional learning.
– Brackett, M. A. (2019). Permission to Feel. Celadon Books.